عشق من بهت اونقدر پاک و معصومانه و عمیقه که وقتی داشتم به پهنای صورت اشک میریختم و دلم اندازه ی یک دنیا برات تنگ شده بود ،توی شهربه این بزرگی و بین هزاران نقطه ی این شهر ، تومیدون تورو دیدم ساعت حدود 9:55 ، سرمیدون از خونه ی دای داود به سمت خونه خودمون ترمز کردم رد شدی و من دیدمت با همون لباس سرمه ای و باهمون استایل قوز کرده دقیقا سرمیدونی ک تواز راست من واردش شدی چقدر دلم برای خودم سوخت :)))))) چقدر دیدنت خوب بود :))) و منی که داد زدم توماشین و به عابجیم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

راهبرد نجات اقتصاد ایران ثبت شرکت کسب درآمد اینترنتی - کسب و کار اینترنتی - کسب و کار ایمنرمتی دختر پاییز لینا چت|چت روم|چت|چت روم فارسی|چت شیرین آوای باران کلینیک کاشت مو در تبریز فال تلفنی مهتاب جون (ارمنی) 09196518128 باد بادک کلمات